barone paeezi
کاش چشمان تو این حادثه را میفهمید
من و پاییز ب چشمان تو وابسته شدیم
سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد داغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد «او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد آه را می گیرد از من جاش هق هق می دهد برگ هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت خود به مرگ خویشتن رای موافق می دهد چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولی چشمهایم پاسخت را مثل سابق می دهد زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟ دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد موضوع مطلب : |
منوی اصلی آرشیو وبلاگ لینک های مفید قالب وبلاگ
تم کده
قالب پارسی بلاگ
بازی آنلاین
چت روم
ابزار وبلاگ
تالار گفتمان
فال و طالع بینی
آپلود عکس
آپلود
کارت شارژ
گالری عکس
|