barone paeezi
کاش چشمان تو این حادثه را میفهمید
من و پاییز ب چشمان تو وابسته شدیم
پاییز برگشته.... حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود.... آن قدر ها مهربان هست به خاطر یکی هم از سفر باز گردد.... موضوع مطلب : سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد داغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد «او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد آه را می گیرد از من جاش هق هق می دهد برگ هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت خود به مرگ خویشتن رای موافق می دهد چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولی چشمهایم پاسخت را مثل سابق می دهد زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟ دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد موضوع مطلب : راز را بشنوی و لال بمیری سخت است باغ را حس کنی و کال بمیری سخت است پا به پا مثل درختان به پاییز دچار ... سالها باشی و هرسال بمیری سخت است در دل دشت و یا کنج قفس هر دو یکیست هرکجا درهوس بال بمیری سخت است... موضوع مطلب : |
منوی اصلی آرشیو وبلاگ لینک های مفید قالب وبلاگ
تم کده
قالب پارسی بلاگ
بازی آنلاین
چت روم
ابزار وبلاگ
تالار گفتمان
فال و طالع بینی
آپلود عکس
آپلود
کارت شارژ
گالری عکس
|